

سخت گذشته است برایم. همهی آن سالهایی که از چشم دیگران، من، “آقای تمنا”یی بودم که جادویی بوده و تواناییهایش فراوان و آن وقت از چشم خودم، من، “پیش خودم کسی نیستم”.
شما که میخوانید غریبه که نیستید، کلماتم را میخوانید و با من آشنا میشوید و در ذهنتان با من حرف میزنید و آن وحید تمنای در ذهنتان با شما آشنا میشود.
من به چند چیز در زندگیام که گاهی دست من هم نبوده راضیام:
اول اینکه در تبریز به دنیا آمدم، و مهمتر این که در خانوادهای به دنیا آمدم که کتابخانه داشت.
و دوم اینکه پنجم دبستان که بودم انقلاب شد و من به یکباره بزرگ شدم و وسط معرکه افتادم.
سوم اینکه داداش یونسی داشتم که شهید شد که مرا آنقدر دوست داشت که همهی تنهاییهای عالم را توانستم دوام بیاورم تا به امروز. و بدانید که بودنش باعث شد که من اول راهنمایی اولین دفترچه یادداشتم را بنویسم. دفتر قرمز با قطع پالتویی. از همان سالها تا همین روزها نوشتنم تمام نشده است هنوز.
چهارم اینکه به من یاد دادند که جمعی کتاب بخوانیم. و در این بین بهترین دوستانم را پیدا کردم.
پنجم اینکه رمانخوان شدم و این یکی ابتکار خودم بود. دور و برم در فضای سیاسی و فشار جنگ آن روزها، کسی رمان نمیخواند و من اولین رمان زندگیام را از “داستایوسکی” به اسم “آزردگان” خواندم و جهانم عوض شد. انگاری قبل از آن من در اتاقی بودم با یک پنجره. رمان، پنجرهها بود که برایم ساخت و میدانید وقتی فقط یک بار میتوانی زندگی کنی با هر رمانی که بخوانی انگاری یک زندگی دیگر را هم از سر میگذرانی.
ششم اینکه من “خنگ” بودم. یعنی چه؟ یعنی تیز نبودم خوب. جنگ میکردم که بفهمم. و این را قبلا نوشتهام که همین احساس خنگی بود که باعث شد من کشیده شوم به سمت “روش”. روشهای زیادی کشف کردم و برخی را اختراع. شیوهی نوشتن کتابهایم خیلی وقتها متمرکز بر همین روشهاست. من یاد گرفتم آن “جور” که خودم فهمیدم، بنویسم.
هفتم این که معلم هستم و از نظر شاگردانم معلم خوب. و این جا فروتنی ندارم و بگویم با کمال افتخار که واقعا معلم خوبی هستم. چرا؟ چون حاضر نیستم سر کلاس هیچکس را خنگی بدانم که تا ابد خنگ باشد. معلمی هستم که به طور واقعی با تمرین و تمرکز دانشآموزانم را به چند پله بالاتر از آنچه هستند میرسانم و مهمتر از همه روش رسیدن را هم یادشان میدهم. شما هم یادتان باشد به هر کجا که رسیدید و به هر شغلی، همیشه خنگ بمانید. چرا؟ چون احساس خنگی مجبورتان میکند هم یاد بگیرید و هم روش یادگیری را یاد بگیرید.
هشتم اینکه بارها شکست خوردم. نمیخواهم از این حرفهای لوس بزنم که شکست مقدمهی پیروزی است. نخیر. تا میتوانید شکست نخورید. اما هیچ وقت و هیچ وقت کاری را کنار نگذارید، یا رویایی را از یادتان بیرون نیاندازید چون ممکن است در آن شکست بخورید. این خیانت را در حق خودتان نکنید. بله بارها شکست خوردم چون رویاهای بزرگی برای خودم و برای جامعهام داشته و دارم. مثلاً دلم میخواهد نقش موثری داشته باشم در توسعهی کشورمان ایران. مثلاً دلم میخواهد بهترین رمانم را بنویسم. مثلاً دلم میخواهد به دانشآموزان علوم انسانی در سطحی وسیعتر یاد بدهم که چطور یک متن را بخوانند بیآنکه آن را حفظ کنند. مثلاً دلم میخواهد آنچه از شیوههای اندیشیدن و نگریستن بلدم به آدمهای بیشتر و بیشتری بگویم.
ممکن است شکست بخورم اما، حاضر نیستم رویاهایم را از دست بدهم(رویاهاتو از دست نده
واسه اینکه اگه رویاهات از دست برن
زندگی عین بیابون برهوتی میشه… شعری از لنگستون هیوز با ترجمه احمد شاملو).
نهم اینکه جامعهشناسی خواندم و از تبریز به تهران آمدم و هجرتی بود برایم و دگرگونیها داشت. جامعهشناسی مرا برداشت و گذاشت جایی که دلم میخواست باشم: درست وسط تقاطع علوم.

بقیهاش بماند برای روزهای دگر اما چند چیز دیگر را بگویم شاید دوست داشته باشید بدانید:
از شاعران معاصر احمد شاملو، رضا براهنی و فروغ فرخزاد را دوست دارم،
از عارفان، شمس تبریزی را،
از نویسندگان، داستایوسکی، مارکز، پاموک و موراکامی، صادق هدایت، رضا براهنی، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی (و زیادند هنوز)
و البته “هری پاتر” و “ارباب حلقهها” را بارها خواندم و دیدم.
یک زمانی نقاشی میکشیدم و هنوز دلم با دیدن نقاشی میتپد.
موسیقی باور نمیکنید که سلیقهام چقدر متنوع هست از سمفونی تا آوازهای کوچه بازاری. و این را همینجا بگویم بچهها هر وقت موسیقی گوش میکنید کاغذ هم بغل دستتان بگذارید و بنویسید با گوش دادن.
بنویسید. خودتان را بنویسید. لازم نیست چیز عجیب و غریب یا قلمبه سلمبه بنویسید. خودتان را، حستان را بنویسید. شما که علوم انسانی میخوانید یادتان باشد ابزار شما، غایت شما، “کلمه” است. و با نوشتن ذهنتان را برای اندیشیدن آماده کنید.
مخلصم.
وحید تمنا
|آذر ماه هزار و سیصد و نود و نُه


اکثر شما دانشآموزان وقتی امتحانهای مدرسه شروع میشود نگران کنکور میشوید. در واقع شما فکر میکنید که این مدتی که برای امتحانهای مدرسه میخوانید کلاً کنکور را از دست میدهید.
آیا واقعاً همینطور است؟ پاسخ این است که در عمل همین اتفاق میافتد و بعد از امتحانهای تشریحی اکثر دانشآموزان احساس میکنند که کار بیهودهای انجام دادهاند.
این واقعیت را چگونه تغییر دهیم؟ و یا سؤال مهمتر: آیا میشود واقعیت را تغییر داد؟
در تمام سالهایی که برای دانشآموزان در حوزهی کنکور در مشاوران آموزش کار کردهام در دوران امتحانات تشریحی به کمک دانشآموزانم اثبات کردهایم که بله میتوان واقعیت را تغییر داد؟
در تمام سالهایی که برای دانشآموزان در حوزهی کنکور در مشاوران آموزش کار کردهام در دوران امتحانات تشریحی به کمک دانشآموزانم اثبات کردهایم که بله میتوان واقعیت را تغییر داد.
همیشه بعد از امتحانات تشریحی دانشآموزان این جمله را هر کدام به زبان خودشان میگفتند: «آقای تمنا، تونستیم، آقای تمنا بهترین جمعبندی را انجام دادیم و …»
اما روش مطالعه چگونه است؟ قبل از روش مطالعه میخواهم هدف این پروژه را توضیح دهم:
هدف1: «قرار است بهترین نمرات تشریحی را بگیرم»
هدف 2: «قرار است به لحاظ تستی در همان درسها به بالاترین توانایی برسیم به شکلی که تا عید 80، 90 در صد موضوعات را به خاطر داشته باشیم.»
یادتان باشد که مشاور تحصیلی برای دانشآموزان به معنای این نیست که شما همان کارهای قبلی را بکنید چرا که نتایج قبلی را در پی خواهد داشت. مشاوره تحصیلی برای ارتقا دانشآموزان است و امکان رشد و تغییر را ایجاد میکند.
روش مطالعه بسیار ساده است:
1- برای هر کتاب دوازدهم مسیر زیر را بروید.
2- در هر کتاب، برای هر فصل (یا درس) این مسیر را بروید.
3- مسیر ما این است: هر فصل را که به شکل تشریحی خواندیم بلافاصله تستهای کنکور و تالیفی را بزنید و بعد سراغ فصل بعدی بروید.
4- یادتان باشد که برای هر درس تعیین کنید که چقدر کار تشریحی وقت میبرد و چقدر کار تستی. و بعد همانقدر وقت بگذارید.
5- بیشک برای همهی درسهای شما در مدرسه وقت به اندازهای داده شده است که هر دو کار را بتوانید انجام دهید و اگر میبینید که برای یکی دو درس وقت کم دارید از همین امروز آن دو درس را شروع کنید تا در روز خودش وقت کم نیاورید. موفق باشید.
وحید تمنا
چرا باید دفترچه جمع بندی برای هر درس تهیه کرد ؟
اکثر دانش آموزان به این دلیل دل به نوشتن دفترچه برنامه ریزی نمی دهند که می گویند به جای این کار درس می خوانیم ، انگار درس خواندن یک چیز است ، دفترچه جمع بندی نوشتن یک چیز دیگر . بگذارید یک تصویر را تجسم کنیم . در ماه خرداد هستیم که نزدیک به یک ماه به کنکور سراسری مانده است و می خواهید برای بار آخر مطالبی را که از مهر خوانده اید ، مرور مجدد کرده و آن را جمع کنید . حال به چه منبعی رجوع خواهید کرد ؟ یا با چه روشی با مطالب مواجه خواهید شد ؟ یعنی آن همه کتاب های درسی خود را مطالعه کرده یا جاهایی که علامت زده اید توجه تان را جلب می کند یا فقط به سراغ جزوه ها و تست ها می روید ؟ بی شک از ذهنتان خواهد گذشت که برخی چیزها با مطالعه یکی از منابع بدست نمی آید . به طور مثال اگر فقط جزوه بخوانید ، موقع خواندن جزوه به یادتان می آید که در گوشه ی دفترچه سوالات آزمون چهار موضوع را در کلاس رفع اشکال نوشته بودید و یا…
در واقع در ماه آخر ، مهم ترین عاملی که می تواند باعث از دست دادن نتیجه زحمات هر کدام از شما بشود ، نداشتن یک انسجام ذهنی است که وسیله ی بدست آوردن آن ، داشتن دفترچه جمع بندی در هر درس می باشد . حتما وقتی این جملات را می خوانید حرف های سال قبلی ها را به یاد می آورید ؛ اینکه :
(روزهای آخر موضوعات دروس را با هم قاطی کردم) ، این که (نرسیدم آخرین مرور را روی درس ها داشته باشم) و این که (همه چیز را بلد بودم ولی سر جلسه یادم رفت(
ادامه دارد…
#وحيد_تمنا
انکار می کنم
من انکار می کنم که قفس می تواند مرا بی بال و پر کند و شوق پرواز را در من بکشد .
من انکار می کنم که گذشته ی تاریخی من و جامعه ام می تواند مرا در زهدان از پیش تعیین شده قرار بدهد و توان مرا زیر سوال ببرد .
من انکار می کنم که ژنتیک پیام های رمزی خود را می تواند تا ابد بر زندگی من حاکم کند.
من انکار می کنم که نمی توان ظرفیت وجودی خود را توسعه داد.
اما…اما مگر می توان قفس را ندید ، مگر می توان ندید که در این قفس امکان پرواز آزادانه نیست . مگر می توان ندید که بسیار وقت ها ظرف هوش ذاتی مرا محدود می کند ، دامنه ی دید مرا محدود می کند و امکان دستیابی به بسیار چیزها را از من می گیرد . مگر می توان که ندید که من زحمت می کشم ، بسیار وقت صرف می کنم ولی نتیجه ی دلخواه نمی گیرم . مگر می توان ندید که بار نفهمی های من باعث می شود که گاهی اصلا نفهمم که چه جریان محدود کننده ای مرا از رسیدن به آرزوهایم باز می دارد ؟ مگر می توان ندید که حتی آن آرزوها نیز بسیار وقت ها محدودند ، چون من محدودم . مگر می توان ندید که آرزوهای بزرگ نیز نمی توانم بکنم چون اصلا به ذهن من نمی آید که آرزوهای بزرگ داشته باشم .
پس چطور می توان هم وجود قفس را باور داشت و نقش و تاثیرش را دید و هم عشق پرواز را در خود ابدی نگاه داشت؟پس چطور می توان هم خنگ بود و هم دست به افزایش هوش زد ؟ پس چطور می توان به نفهمی خود واقف بود ولی فهمیدن آغاز کرد ؟
تجربه ی شخصی خودم رابه عنوان وحيد تمنا می گویم . آنچه خودم در گذران این سال ها کسب کردم را می گویم و می دانم که یک قاعده ی کلی برای همه شاید نباشد . من قبل از هر چیز زیر بار نتوانستن له شدم . بارها فهمیدم که جهان بیرون از من بسیار بر من موثر است . بارها دیدم که اندیشه های من کپی های کم رنگ یا پررنگی از جریان بزرگ تر از من بوده است که به اجبار در ذهن من راه یافته بودند و من فکر می کردم که این اندیشه ها ، اندیشه های من اند . و بارها خودم را ناتوان احساس کردم . و بارها خودم را خنگ و کم هوش و گیج و منگ یافتم . بارها دیدم که من واقعا خنگ ام و زیر بار این خنگی له شدم . آنقدر له شدم که حالم از خودم بهم خورد . روزها حالم از خودم بهم خورد . از اینکه اینقدر ناتوانم احساس تهوع می کردم.
تا اینکه عصبانی شدم . عصبانی شدم از خانواده ام ، از جامعه ام ، از تاریخم که چرا بدین شکل بوده است که مرا چنین کرده است . یعنی در همین جا بود که فهمیدم آن چیزی که در من جای گرفته است ، من نیستم . فهمیدم که آن کسی که در من خنگ نامیده می شود ، من نیستم و آن آدم خنگ کسی ست که “شرایط” در من ایجادش کرده است پس آن آدم خنگ ، محصول من نیست . در واقع در من دو آدم شکل گرفت و من دوتا شدم . یکی که در من بود و از بیرون آمده بود و خودش را من می نامید و دیگری منی که بر آن من از بیرون آمده ، می توپید و قبولش نداشت و نمی خواستش و می خواست تغییرش دهد….و تغییر از همین جا آغاز شد.
وحید تمنا
به چند نکته اساسی در رابطه با فرایند کنکور توجه کنیم:
1- عادی شدن موضوع آزمون
این عادی شدن، پیامد مثبتی خواهد داشت و آن اینکه میزان استرس و نگرانی ما را برای کنکور کاهش خواهد داد. ولی پیامد منفی آن را باید هوشیارانه در نظر گرفت. کاهش یافتن انرژی مطالعاتی در اثر از بین رفتن حس رقابت، نتیجه منفی این عادی شدن است. به خودتان در این شرایط میگویید:«مهم این است که در کنکور نتیجه بهتر بیاورم. تازه، سؤالات آزمون که استاندارد نیست. از کجا معلوم…» در این مواقع تعداد دانشآموزان کارشناس بیشتر میشود. یادتان باشد که قرارمان این بود و خواهد بود که: “دانشآموز باشید و کارشناسی را بهعهده کارشناسان بگذارید!”
2- چگونه باید خود را از قعر جدول نجات داد؟(سخنی با دانشآموزان که نتیجۀ مناسب در آزمون نمیآورند)
معمولاً اگر اتفاق خاصی نیفتاده باشد، این عده از دانشآموزان عزیز، خواهند گفت،«اگر مطمئن باشم که قبول میشوم، میخوانم» هیچکس توانایی آنرا ندارد که شما را مطمئن کند که نتیجه خواهید آورد، فقط مطالعه کردن دوای درد شماست. مطالعه فردی اولین گام است و برای آن نیز باید عادت به مطالعه را ایجاد کنید. مطمئن باشید که در هر لحظه میخواهید دست از مطالعه بردارید ولی باید نشست و خواند. قطعاً به هنگام مطالعه احساس خواهید کرد که نمیفهمید، ولی باز میتوان بهیاد آورد و دقیق شد و بهیاد آورد که بحثهایی از آن را میدانید و بحثهایی از آن را فهمیدهاید. امکان ندارد کسی از شما بگوید «در هیچ درسی نمیتوانم نتیجه بیاورم» ابتدا باید فهمید که با مطالعه قادرید حداقل در یک یا چند درس نتیجه بیاورید.
وحید تمنا
اما ما دانشآموزان، دبیران و مشاورهای رشتۀ علوم انسانی قبل از هرچیزی باید بدانیم که ایدههای ذیل را در خود و اطرافیانمان بپرورانیم:
الف) رشتۀ علوم انسانی مجموعهای از علوم مختلف است و هیچ علمی نمیتواند حفظی باشد. هرکجا توسط هرکسی که رشتۀ علوم انسانی حفظی دانسته شود، محکم در مقابل این ادعا بایستید. چراکه به کاربردن این ادعا، ارزش رشتۀ علوم انسانی را پایین میآورد.
ب)علوم انسانی را کاربردی بخوانیم. یعنی آنچه در هر کتاب درسی مطالعه میکنیم در پیرامون خودمان به کارش ببریم و اگر نمیتوانیم، حتماً از دبیر خودمان بپرسیم. بپرسیم که مثلاً چطور میتوانم آنچه در مورد تاریخ ایران باستان میخوانم آن را در دنیای پیرامون خودم به کار بگیرم.
پ)علوم انسانی را فقط «علم» ندانیم؛ بلکه علوم انسانی را یک مسیر برای رشد و ارتقای شخصی خودمان بدانیم. علوم انسانی ابتدا درون ما را تغییر میدهد و این تغییر میتواند به بیرون از ما کشیده شود.
و موفق باشید.
وحید تمنا
علوم انسانی، تنها رشتهای است كه میتواند جهان را تبديل كند به مكانی پر از صلح و دوستی»
شما كه علوم انسانی میخوانید و شما سال دوازدهمیها، كه سال آينده به دانشگاه خواهيد رفت، يادتان نرود، رشتهای كه در آن تحصيل ميكنيد و ادامه خواهيد داد، تنها رشتهای است كه میتواند جهان را از جنگ، ناعدالتی، گرسنگی نجات دهد.
چرا كه جهان ما نياز به «انديشه» دارد. نياز به «نظام انديشهگی» دارد كه بتواند در جهان صلح را برقرار كند.
دانشآموزان عزيز،
اين روزها كه درگير مطالعه هستيد و میخواهید وارد دانشگاه بشويد، هر بار كه نااميد شديد و يا خسته، به يادتان بياوريد كه شما- هر كدامتان- نقش داريد در تغيير جهان. اين گونه از ناامیدی بيرون بيايد و با انرژی بخوانيد، از خستگی در بيايد و آبی به صورت بزنيد و راه را باز كنيد براي شادابی. و با انرژی ادامه دهيد.
بعد از قبولیتان منتظرتان هستيم كه در اين مسير كمكتان بكنيم. ما در مشاوران آموزش، منتظر شما هستيم كه با كمك تك تك شما، علوم انسانی را به جايگاه واقعیاش برسانيم. ممنونم از شما كه متن مرا خوانديد.
#وحيد_تمنا
4 قدم اساسی در ایجاد عادت درس خواندن: روش درس خواندن اصولی چیست؟ چطور درس خواندن را رها نکنیم؟ درمان بی حوصلگی موقع درس خواندن چیست؟برای پاسخ به این سوالات باید درباره عادت مثبت حرف بزنیم.
عادت مثبت
خیلی جالب است که بعضی وقتها میرسیم به جایی که رها کردن و ول کردن درس خواندن برایمان سختتر از شروع کردن آن میشود هر وقت به این وضعیت رسیدید یک نوشابه بزرگ برای خودتان باز کنید حقتان است.
اما چگونه میتوان به این نقطه رسید؟
با یادگیری روش ایجاد عادت. در زیر به چند راه ایجاد عادت اشاره میکنیم:
1- توجه و تمرکز روی مهمترین کارها : بین کارهایتان مهمترینشان را انتخاب کنید و روی همان تمرکز کنید.
2- تصمیم گرفتن: تصمیم بگیرید عادت به انجام رساندن کارها را در خودتان بپرورانید
3- ایجاد انضباط: خودتان را منضبط کنید تا اصول لازم برای ایجاد این عادت را آنقدر تمرین کنید تا بر آنها مسلط شوید.
4- ثبات داشتن: هر کاری که بر اساس این اصول انجام میشود را با استفاده از نیروی اراده تقویت کنید تا اینکه این عادت ثبات پیدا کند و به جزء جدا نشدنی شخصیت شما تبدیل شود.
حرف حساب
کسی را میشناختم که گاهی حرفهایی میزد که آنقدر درست و منطقی بود که بی عیب و نقص بودنشان, آدم را به شک میانداخت. یکی از آن حرفهایش این بود که موفقیت را دایره ای فرض میکرد که مقصد نهایی مرکزش است و هر کدام از شعاعهایش راه رسیدن به مرکز بودند. بر پایه حرفهای او باید گفت: راههای رسیدن به موفقیت بسیار زیادند.
مثلاً در اين جمله: «من نمیتوانم زیاد درس بخوانم.» ایراد کاملاً مشخص است. چون تو راه حلهای زیادی در ذهنت داری, عملاً متمرکز بر خواندن نمیشوی. مثلاً گشت زدن با دوستان مثلاً ور رفتن با گوشی يا مثالهای دیگر.
وجود راهحلهای زیاد نباید منجر به حذف صورت مسئله بشود.
وحید تمنا
اولین چالش:
امسال به خاطر کرونا، مدت زمان کمتری سرکلاسهای درس به صورت حضوری خواهید بود.
دومین چالش:
از پایه ۱۲ در کنکور تعداد تست بیشتری نسبت به هر کدام از پایهها طرح تست میشود.
سومین چالش:
امسال هم برای کنکور باید درس بخوانید و هم برای امتحان نهایی.
چهارمین چالش:
مدت زمان طولانی از رقبای خودتان بیخبر خواهید بود و فشار جمعی که از دوستان و رقبا برای درس خواندن دریافت میکنید، کمتر خواهد بود.
پنجمین چالش:
وقتی در فهم یک موضوع دچار مشکل میشوید به خاطر مدت زمان کم حضور در مدرسه، نه از طریق معلمتان و نه از طریق دوستانتان، امکان حل سریع مشکل را نخواهید داشت.
ششمین چالش:
مدت زمان بیشتری در خانه خواهید ماند، به خاطر کرونا، کمتر بیرون خواهید رفت.
ادامه دارد ….
(در یادداشت بعدی راهحلها را خواهم گفت)
۲۹ مرداد ۹۹
وحید تمنا
در یادداشت قبلی گفتم که با چه چالشهایی روبهرو خواهید شد و اگر نخواندید به یادداشت قبلی مراجعه کنید که ریپلای کردم.
“ویژگیهای فردی خاص”
در هر چالشی، آدمهای «دقیق»، «صبور»، نتیجهی بهتر میگیرند.
منظورم از آدم “دقیق” یعنی چه؟
منظورم این است که
1. حواسمان باشد که چطور درس میخوانیم. آنها که میگویند ما تمرکز نداریم فکر میکنند تمرکز را باید از جایی خرید. تمرکز یعنی دقت کنی بر رفتارت. نه این که ذهنت را ول کنی و متوجه نشوی که چه میخوانی چطور میخوانی.
2. عادت بدهیم به خودمان که اگر چیزی را یاد نگرفتهایم به خودمان دروغ نگوییم. دقیق خودمان را ارزیابی کنیم. و از آن ور بوم هم نیافتیم که خوب فهمیده باشیم و شکهای بیخودی بکنیم.
ادامه دارد…
4 شهریور99
وحید تمنا

